
مدتی است در فضای مجازی این شعر دست به دست شده و از سروده های فردوسی نامبرده شده به بررسی این شعر می پردازیم
چو بخت عرب بر عجم چیره گشت | همه روز ایرانیان تیره گشت |
جهان را دگرگونه شد رسم و راه | تو گویی نتابد دگر مهر و ماه |
ز می نشئه و نغمه از چنگ رفت | ز گل عطر و معنی ز فرهنگ رفت |
ادب خوار گشت و هنر شد وبال | به بستند اندیشه را پر و بال |
جهان پر شد از خوی اهریمنی | زبان مهر ورزیده و دل دشمنی |
کنون بی غمان را چه حاجت به می | کران را چه سودی از آوای نی |
که در بزم این هرزه گردان خام | گناه است در گردش آریم جام |
به جایی که خشکیده باشد گیاه | هدر دادن آب باشد گناه |
چو با تخت منبر برابر شود |
همه نام بوبکر و عمر شود |
ز شیر شتر خوردن و سوسمار | عرب را به جایی رسیده است کار |
که تاج کیانی کند آرزو | تفو برتو ای چرخ گردون تفو |
دریغ است ایران که ویران شود |
کنام پلنگان و شیران شود |
آیا شعر بالا از حکیم ابوالقاسم فردوسی است؟
نقد و یررسی این شعر را در ادامه مطلب بخوانید...
:: موضوعات مرتبط: اشعار شاعران و ترانه سرایان دانستنی های موسبقی
:: برچسبها: فردوسی حکیم حکیم ابوالقاسم فردوسی شعر ادبیات شعر کهن اشعار کهن چو بخت عرب بر عجم چیره گشت بخت عرب عرب حقیقت اشعار حقیقی شاعرانه
